یه وقفه مهمی هم افتاده بین تمرین هام به دلیلی. منتظرم که این گره باز بشه یا سفت تر بسته بشه حقیقتا.
+نشستم فیلم هایی که از دیدگاه خودم ارزش نگاه کردن دارن رو نگاه میکنم. خیلی از فیلم ها برخلاف شهرتی که دارن به نظرم اون قدر خوب نیستن و برعکس. خیلی از فیلم ها شاید معروف ترین نباشن ولی بی نظیر هستن و بودن. از یکی دوتاییشون فکر کنم توی پست های قبلی گفتم. 12 angry men یکی از اوناهست مثلا. مثال برای فیلم دسته اول به نظر خودم pulp fiction هست.
+ این آخر هفته بهم ثابت کرد چقدر تنها هستم. فیلم نگاه کردن و مواظبت از خودم تنها کاری بود که میتونستم بکنم. چون کسی رو نداشتم که اون قدر بهم اهمیت بده که من رو از غار تنهاییم بکشه بیرون. با یکی از دوستام قبلا بیرون بودم. توی یه مغازه ای میخواست برام یه چیزی رو بخره چون خوشحال شده بودم اون اسباب بازی رو دیده بودم. میدونم که از مهربونیش بوده ولی حقیقتا ترجیح میدم کسی چیزی نخره ولی بیشتر بهم پیام بده یا سربزنه یا حداقل پیام هام رو مرتب تر و زودتر جواب بده نه بذاره نزدیک دوهفته ازشون بگذره و اون ایونت هم که توی پیام ازش دعوت کردم باهم بریم کلا تموم شده باشه. به نظرم بزرگ ترین سرمایه آدم ها این که هست که باهات وقت بگذرونن و پیش قدم بشن برای بیرون رفتن و وقت گذروندن باهات. نیازی به خرس عروسکی خریدن هم نیست. یه بیرون رفتن به ظاهر ساده برای یه آدم درونگرا حکم الماس رو داره. این دقیقا وجه اشتراک تمام روابط خیلی خیلی نزدیکم هست. اونا همیشه من رو انتخاب کردن بدون هیچ چشم داشتی و این حس اینکه یکی تورو همینطوری که هست پدیرفته و دوستت داره زیباترین حس جهان هست.
دیگه از این بیرون رفتن با این آشنا توی تابستون ناامید شدم کلا و ولش کردم که بره. مشکلی هم ندارم تنهایی این ور و اون ور برم ولی شروع کردن برام عین کوه کندن هست.
+ورزشی رو که شروع کردم این تابستون رو دارم بهتر میشم.خوشحالم و واقعا به خودم افتخار میکنم.
+بعدانوشت: طرفم آخرین دقیقا کنسل کرد. در مورد این بشر قبلا نوشته بودم. منم به جاش چیکار کردم؟ رفتم یه ورزش دیگه انجام دادم. یه کلاس دیگه. دلم نمیخواد منتظر کسی بمونم. فقط دوست دارم یه روز معمولی به یه روز فوق العاده با حرکات کوچیک تبدیل بشه. مثل همین ورزش. طوری که ضربان قلب رو حس کنی و بدونی که زنده ای.