روزهای عجیبی رو میگذرونم. روزهایی که باید مثلا بهترین روزهای عمرم باشن ولی طبق برنامه پیش نمیرن و نیستن. انگار کرخت شدم و حوصله انجام کاری رو ندارم. چیز خوبی نیست... به خصوص اینکه دقیقا همین روزها باید کلی فعال باشم. گاهی اوقات حس میکنم فقط دارم بدن خودم رو میکشم روی زمین به حای اینکه راه برم. خیلی عجیبه. شاید هم به خال و هوای این روزها مرتبط باشه.

 

+ همین الان یه marching band رد شد از اینجا. حال و هوای متفاوتی و جالبی داره.