برام جالبه آدم هایی که نمیتونن تصمیم بگیرن و نمیدونن چی میخوان. این برام قابل قبول هست که طرف شاید نخواد چیزی رو با من در میون بذاره ولی بعضی از عمل ها قابل توجیه با کاری که کرده نیست. مثلا کسی که تایب خاصی داره برای دیت کردن ولی میخواد وانمود کنه که نداره. من شاید نخوام جزییات رو با بقیه در میون بذارم ولی دیگه در درون خودم باید بدونم که خودم چی میخوام. برنامه من چی هست حتی اگر نخوام بقیه بدونن. 

 

کسی که کلا حتی خودش هم نمیدونه مثل تخته چوبی روی اقیانوس هست. هرجا باشه میره. گاهی اوقات فان هست ولی خیلی از مواقع خظرناک هست هیچ عقیده ای نداشتن یا عمل کردن به اینکه هرچه بیش آید خوش آید. چون در این صورت منتظر میمونی ببینی دیگران چی میگن. کمتر احتمال بحث کردن داری چون دانشت کمتر خواهد بود. جهت و عقیده باعث میشه فکر کنی و سوال ببرسی و شک کنی شاید راه بهتری هست و من نمیدونم.. شاید میشه این کار رو طور دیگه ای انجام داد و من نمیدونم.. ولی اگر عقیده ای نباشه ممکنه دنباله رو کسی باشی که عقاید خطرناک یا در بهترین حالت ناسالمی داره. در زمین بقیه بازی کردن هزینه خودش رو داره توی زندگی.

 

+یه چیزی هست به اسم implode که دقیقا مخالف explode هست. دومی یکی یه فشار درونی ای که باعث انفجاری میشه به سمت بیرون. دومی یه جورایی میشه درخورد شکستن دقیقا برعکس قبلی. حالا چرا این هارو گفتم؟ زیردریایی Titan که برای دیدن خرابه های تایتانیک رفته بوده زیر آب هنوز ازش خبری نیست. باور کردن اینکه کیلومترها بری زیر آب جایی که به تاریکی فضا هست چون نور خورشید حتی نمیتونه نفوذ کنه تا اون عمق یه تجربه ریسکی و عجیب هست. مثل اینکه این زیردریایی قبل رسیدن به کف اقیانوس ارتباطش با سطح دریا قطع میشه و تا الان کسی نتونسته ردی ازشون بیدا کنه.

 

در اون نقطه تا چشم کار میکنه تاریکی هست. خالی و ساکت. فشار آب روی هرجسمی اونجا به حدی هست که انگار در هر میلیمتر بدنت یه ماشین گذاشته باشن. جایی که حتی که فشار کوچیک باید خفگی نمیشه بلکه سریعا در کسری از ثانیه باعث implosion میشه. طوری که از تیکه های بدنت ختی ممکنه چیزی نمونه.