امروز چقدر خس خوبی داشتم توی خودم و به خودم افتخار میکردم و همش دود شد و رفت هوا. خیلی مسخره هست کاری رو انجام بدی یه کار خیلی خیلی بزرگ رو که لب مرزی رد بشه و فرد مسئول محترم کار جناب عالی رو نفرسته به جای دیگه ای که خیلی معتبر هست و مال هم گروهی تورو بفرسته که اون کار هم نمره خیلی پایین تری آورده. بعدم میبینی سوشیال مدیای لعنتی پر شده از اینکه تبریک میگیم به فلانی. در حالی که من باید از طرف گروه فرستاده میشدم چون امتیاز من حتی بالاتر بوده. لعنتی اون حاصل تلاش دوساله من بوده. چرا وقتی وقت تبریک گفتن و افتخار کسب کردن میشه من ساکت شدم؟
چرا حساس نبودم وقتی داشتن کار اون فرد رو میفرستادن؟ توی اون محیط تمام غول ها جمع بودن. لعنتی تمام آدم هایی که وارد اون فیلد شدم که فقط روزی باهاشون حرف بزنن اونجا بودن و من چیکار کردم؟ هیجی نگفتم و گفتم مسئول کوفتی بهتر میدونه و حالا چقدر پشیمون شدم از این انتخابم. تازه حالم بهتر شده بود و حالا دوباره باید خودم رو جمع کنم و جلو برم. لعنت به همه چیز و همه کس... فقط همین..